بهشت

سری 2

انسان همواره سودای بازگشت به مکانی را دارد که روزی از آن رانده شده است. سرگردان در پی منجی موعود، حتی رنج ها و مصائب را خیر می پندارد؛ چرا که زندگی کوتاه دنیوی را محدودتر از آن می داند که در آن فرصتی برای کامیابی و جبران رنج ها باشد. غافل از اینکه رنج و شادی مداوم وجود ندارد؛ همگی پیوسته در تعادل اند.


گویی هستی مخزنی از دردها، شادی ها، شور و شهوت است که به عمیق ترین و بیان ناشدنی ترین لایه های ادراک و احساس متصل می باشند. ازینرو با ارجاع به آن حقیقی ترین بهشت، دوزخ و برزخ را می توان یافت.


من به شگفتی های وعده دادنی بدگمانم! هر آنچه از عمق احساس، جان و روان من قابل لمس، درک و باور باشد بهشت من است.

خواه شیرین، گاه تلخ

آتنافریدونی/ دی ماه 1395